حرفهای نگفته تقریبا سعی می کنم حرفای خودمو بزنم
|
به یاد آور بستر مرگ و خوابگاه قبر خویشتن را، یاد آور هنگامی را که در پیشگاه عدالت الهی اعضا و جوارحت به زیانت گواهی خواهند داد، روزی را به یاد آور که قدمها در آن روز می لرزد و دلها در تنگنای سینه فشرده می شود، روزی که عده ای در آن رو سفید گردند و رازها از پرده برون افتد و میزان عدالت الهی برای سنجش نیک وبد به کار افتد [ یادداشت ثابت - دوشنبه 91/8/30 ] [ 8:3 عصر ] [ باران ]
[ نظر ]
این را دانسته باشید عالی ترین نعمتهایی که خداوند به شما داده است ، احتیاج هایی است که مردم به شما دارند، مراقب باشید که با بی اعتنایی به نیازمندان ، این نعمت ها را رد نکنید که تبدیل به نقمت و بلا خواهد شد. بدانید که کار نیک علاوه بر آن که موجب ستایش گری مردم است ، به دنبال آن هم پاداش الهی در کار است . اگر ممکن بود که (کار نیک ) را به صورت انسانی ببینید، او را شخصی خوش رو، بسیار زیبا مشاهده می کردید، که هر بیننده ای از دیدارش لذت می برد، و چنان چه می شد (کار زشت ) را به صورت انسان ببینید، شخصی زشت و بدقیافه به چشم شما می آمد که دلها از آن نفرت می گشت و چشم ها از دیدار روی نحسش فرو بسته می شد. امام حسین(ع [ یادداشت ثابت - دوشنبه 91/8/30 ] [ 7:17 عصر ] [ باران ]
[ نظر ]
به نام خدا سلام من به محرم به شور و حال عیانش - سـلام من به محرم به کربلا و جلالش - به لحظه های پرازحزنِ و غرقِ درد و ملامش
صلی الله علیک یا اباعبدالله [ یادداشت ثابت - پنج شنبه 91/8/26 ] [ 3:49 عصر ] [ باران ]
[ نظر ]
نگاهش که کردم دلم شکست ، احساس کردم بغضش گرفته ، ولی نمی توانست فریاد بزند دلیل بی قراری اش هم همین بود ، بی قرار از دست زمونه ، آخه زمونه باهاش بدجور تاکرده بود ، قلبش شکسته تر از هر زمان ، رنجور وخسته از دست آدمهایی که دیگر حنایشان برایش رنگی نداشت ، فقط می خواست فرار کند از زندگی ، فرار و فرار ، آخر فرار که دردی را دوا نمی کرد یک لحظه به خود آمد و آرام گرفت ، آرام آرام ، نگاهی به آسمان کرد و گفت : خدایا فراموشت کرده بودم یادم نبود که تو بهتر از هر شنونده وبیننده ای ، پس در این لحظه با خود زمزمه کرد : خدایا تو همانی هستی که من دوست دارم و به دنبالش می گشتم ، پس درگذر از من و مرا پذیرا باش که فقط تو ، فقط تو یاری دهنده و دوستار منی ... [ یادداشت ثابت - پنج شنبه 91/8/19 ] [ 10:55 صبح ] [ باران ]
[ نظر ]
سلام می خوام از شما یه سوالی رو بپرسم آیا این درسته آدما به خاطر کار نکرده مجازات بشن ؟ امروز وقتی اومدم خوابگاه دیدم یکی از خدمه ها رو از کارش اخراج کردن دلم خیلی به حالش سوخت آخه حس کردم واقعا دلیل برای اخراج اون ندارن. اون خدمه هم کسی رو که باعث شده بود اون از کارش اخراج بشه رو داشت نفرین می کرد دیدم واقعا حق با اون خدمه است چون فکر نکنم که کار خلاف انجام داده باشه . سوالم اینه چرا مسئولان محترم به راستی یا دروغ بودن چیزایی که بهشون میگن توجه نمی کنن؟چرا هرکی هرچی گفت رو قبول می کنن؟ به حرف دوستم رسیدم که می گفت تو این زمونه اگه پارتی نداشته باشی کلات پس معرکس آره راستم می گفت الان شما به من بگین زمانی که آدم قضاوت های نابجا می بینه باید چیکار کنه ؟ و این که چرا وقتی مسئولان محترم کاراشون رو درست انجام نمیدن هر توجیهی که برای کاراشون مییارن بالادستیا قبول می کنن ولی وقتی کار به فقیر بیچاره ها که می رسه اینجوری نیست؟چرا
[ یادداشت ثابت - یکشنبه 91/8/15 ] [ 2:16 عصر ] [ باران ]
[ نظر ]
|
|
[ طراحی : نایت اسکین ] [ Weblog Themes By : night skin ] |